بازدید : 503
چهارشنبه 6 آبان 1399 زمان : 22:39
میخوام وب از حالت غم درآد اینطوری پیش بریم بازدید کنندهها کم میشن😈😈😈
معرفی کتاب خاطرات یک الاغدیتا:چند روز گذشت هیچی نخورده بودم اون دوتا نره قول هم نبودن با خودم گفتم بهتره که طناب
روپاره کنم بعدش برم کشورم برزیل!
طناب رو باز کردم تا رفتم بیرون چند تا پسر و دختر رو دیدم اون دوتا نره قول هم بودن😐😐
ارشام نمرده نه؟
توروخدا بگو داری باهام شوخی میکنی
قول میدم دیگه دور و برش نرم
فقط بگو زندس
راشین هرکار بگی میکنم فقط بگو نمرده
از زبون مارینا
مسخره بازی لیدی باگیتعداد صفحات : 0